loading...
یامهدى ادرکنى
ADMIN بازدید : 4 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

فاطمیه قصه‎گوى رنج‎هاست
بهترین تفسیرسوز مرتضى است

فاطمیه شعر داغ لاله است
قصه زهراى هجده ساله است

فاطمیه آتش‎افروز دل است
احتجاجش یك كتاب كامل است

فاطمیه سینه‎چاك دردهاست
شاهد نامردى نامردهاست

فاطمیه سوز دل را ساز كرد
دفتر داغ على را باز كرد

فاطمیه ماه گل افشردن است
فتح باب تازیانه خوردن است

فاطمیه قفل غم را شد كلید
چون كه دارد هم شهیده، هم شهید

ADMIN بازدید : 0 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

اى راهيان شهر نور اين جا بقيع ست

اين خاك عنبربوى مشك آسا، بقيع ست

اين جا هزاران داستان ناگفته دارد

اين جا دوصد سرّ نهان بنهفته دارد

سوز جگرها بس در اين خاك بقيع ست

بيرون ز حدّ عقل ادراك بقيع ست

آيينه آيين حق را قبر اين جاست

خاكش عجين با زهر تلخ و صبر اين جاست

اين خاك تا عرش خدا ره توشه دارد

ركن و حطيم و كعبه در هر گوشه دارد

بيمار عشق سرمدى را تربت اين جاست

يك شهر نى، يك دهر حزن و غربت اين جاست

اين جا به «كرّمنا بنى آدم» طرازست

از اين زمين تا عرش رحمان راه، بازست

ايمان و عشق و سرّ حق را جوهر اين جاست

انهار نور و چشمه سار كوثر اين جاست

روح عروج «اِرجعى» پوياست اين جا

خاكش قرين با تربت زهراست اين جا

عطرى ز بوى بقعه زهرا در اين جاست

حزنى ز اندوه شب مولا در اين جاست

داناى اسرار نهانِ اين جهان كو

فرزند زهرا، مهدى صاحب زمان كو

كو آن كه از هر بى نشان دارد نشانه؟

كو آن كه باشد آگه از دفن شبانه؟

كو آن كه ريزد اشك و از سيلى بگويد

با سوز دل از صورت نيلى بگويد

تا از مزار مخفى مادر بگويد

تا از جفاى خصم بدگوهر بگويد

اى دست حق، وى حجّت خلاّق دادار

زنجير و غُل از گردن بيمار بردار

ADMIN بازدید : 2 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

روز شادى رفت و با شام عزا سر مى كنم
افسر از فرقم فتاد و، خاك بر سر مى كنم

اى رسول هاشمى! باب گرامى! بعد تو
لعن و نفرين بر جهان سفله پرور مى كنم

برگرفتى از سرم تا سايه اى تاج شرف
جامه ى ماتم زهجران تو در بر مى كنم

همچون يعقوب از فراق يوسف، اى والا پدر
بيت الاحزان مى نشينم، گريه را سرمیکنم

تافتى اى مهر عالمتاب تا روى از جهان
آسمان دامن خود را پر اختر مى كنم

آتش غم بس دلم در سينه مى سوزد چو عود ز
دود آه از سينه بيرون همچو مجمر میکنم

اى در مقصود خلقت! در عزايت روز و شب
مردمان ديده را در خون شناور مى كنم

اى دُر مقصود خلقت در عزايت روز و شب
مردمان دیده را در خون شناور میکنم

تا عدو، روى مرا نيلى ز سيلى كرده است
چهره ى خود را نهان از چشم همسر مى کنم

تا نسوزد از شرار آه آتشناك من
بستر خود هر شب از اشك روان، تر مىکنم

هر كه چون (وارسته) از بهرم رثايى گفته است
من شفاعت بهر او در روز محشر مى كنم

 

ADMIN بازدید : 2 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

اونا که فصل بهارو به روز سیاه کشوندن

جمع شدن با چن تا هیزم باغ لاله روز سوزوندن

جاری شدپایین چشمات چشمه آب کبودی

بال پروازت شکسته توی آسمون دودی

زخمی شد درخت عمرت وقتی که تبر پا می زد

غیرتش خرج نگا شد هر کسی دلش جا می زد

اونا که روزیشونو از سفره لطف تو بردن

عمریه آب حیات از چشمه مهر تو خوردن

چی شد از صدای سیب گریه بهشتی خستن

پل اعتراضشون رو به روی اشک تو بستن

ریسمون انداختن به جون دستای حیدر کرار

بوسه گاه مصطفی رو میخ زدن به قاب دیوار

قدر یوسف شما رو ندونستن و فروختن

برای قامت خونت پیرهن عزا می دوختن

پاشیدن نمک به روی صدای زخمی خونه

علی رو تنها گذاشتن بدون عذر وبهونه

شما یکتنه خودت رو به آب و آتیش کشیدی

از دهان تازیانه حرف نا مربوط شنیدی

آخرش این نا مرادی جوابش می رسه از راه

همین آدما یه روزی می افتن از چاله تو چاه

باشه امتحان همینه زمونه داره تموشا

چی میگن اگه سوال کرد جواب خدا رو فردا

یه روز ی می یاد اقامون بر می داره ذوالفقارو

با همون هیزم اون روز می زنه آتیش اونارو

ADMIN بازدید : 2 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)
معنی عشق

عشق یعنی معنی بالا بلند
عشق یعنی دوری از هر دام و بند

گر که خواهی عشق را معنی کنم
بحر باشم بایدت باشی چو نم

عشق یعنی آتش اندر جان شدن
سوختن در آتش و درمان شدن

عشق یعنی ناله های فاطمه
خطبه خواندنهای او بیواهمه

عشق یعنی در تب و تاب علی
نام مولا بر زبان راندن جلی

عشق یعنی ماجرای کوچه ها
دانی آیا بر سرش آمد چه ها

فاطمه معنای عشق برتر است
ذوب در مولا و میرش حیدر است

فاطمه دستش بدامان علیست
عشق بازیهای زهرا منجلیست

عشق یعنی جان نثاری پشت در
از پی مولا دوید آسیمه سر

دست مولا را به هم پیچیده دید
از پی مولا و عشق خود دوید

گفت مولایم رهانیدش ز بند
روبهان حیله گر گیرید پند

بر سر پیمان خود جان را نهاد
هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد

گفتش او جانم چه باشد بهر یار
میکنم قربانیش دار و ندار

عشق یعنی عشق زهرا و علی
جان یکی اندر دو قالب تن گلی

اینچنین مولای من تعلیم داد
درس عشق اندر نهاد من نهاد

نام زهرا دین و هم دنیای ماست
عشق پاکش آخرین سودای ماست

اول و آخر رضای فاطمه
منتهای آرزوی ما همه

 

تعداد صفحات : 15

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 83
  • بازدید کلی : 1,702