یا علی! درویش روح اللهی ام
یا علی! درویش روح اللهی ام درمیان لجه خون ماهی ام
به دریا می روی خواهی نخواهی بزن دل را به دریای الهی
اگر چشم دلت بینای راز است رسیدن تا خدا یك جو نیاز است
نیاز عشق عین بی نیازی است كه سر بر سجده بردن سرافرازی است
طلا آنگه طلای ناب گردد كه در هرم ولایت آب گردد
نماز بی ولایت بی نمازی است تعبد نیست نوعی حقه بازی است
علی تنهاست در یك قوم گمراه زبانش را كه می فهمد بجز چاه