ای شب تو پر از ستاره مادر
دلت از غصه پر شراره مادر
محرم راز تو به نیمه شبم
دختر بی قرار تو زینبم
نشسته ام گوشه جا نمازت
گوش دهم به گریه نیازت
با تن بیمار چه ها می کنی
باز به همسایه دعا می کنی
دیشب از این درد شفا خواستی
یا اجلت را زخدا خواستی
چو لله ای سرخ و برافروخته
من به گمانم که تنت سوخته
دست تو زخمی و تنت مور مور
نان ز چه رو طبخ کنی در تنور
چهره تو پیشترین گونه بود
یک طرفش زرد و دگر سو کبود
سرخی جامه که تو را بر تن است
لکه خون یا گل پیراهن است
حیف تو که غصه چنین خورده ای
در وسط کوچه زمین خورده ای
پارچه بستی به سر اطهرت
چوبه در خورده مگر بر سرت